30 فروردین 1403
سيدناصر جابري

سیدناصر جابری

مرتبه علمی: دانشیار
نشانی: دانشکده ادبیات و علوم انسانی - گروه زبان و ادبیات فارسی
تحصیلات: دکترای تخصصی / زبان و ادبیات فارسی
تلفن: 07733444574
دانشکده: دانشکده ادبیات و علوم انسانی

مشخصات پژوهش

عنوان
بررسی موضع شاعرانِ عارف در برابر نهادهای حِسبت و قضاوت (با تکیه بر اشعار سنایی، عطار، مولوی و حافظ )
نوع پژوهش پارسا
کلیدواژه‌ها
Poetry, Sufism, Judgment Institution, Hesbat. (sity police) officers, Sanai, Attar, Rumi, Hafez شعر، تصوف، نهاد قضاوت، نهاد حسبت، سنایی، عطار، مولوی و حافظ.
پژوهشگران خدیجه شیخی (دانشجو) ، سیدناصر جابری (استاد راهنما) ، لیلا رضایی (استاد مشاور)

چکیده

«قضاوت» و «حسبت» همواره از مسائل مهم جامعۀ بشری بوده است. وظایفی که امروزه بر عهدۀ سازمان هایی چون دادگستری، شهرداری، نیروی انتظامی، دوایر مربوط به اصناف و نهادهای امر به معروف و نهی از منکر است، در روزگار کهن بر عهدۀ دو نهاد قضاوت و حسبت بوده است. مطالعۀ پیرامون این موضوع از عصر سنایی تا حافظ بیانگر این است که این دو نهاد در طول زمان دچار آسیب ها و لغزش هایی بوده اند. هدف پژوهش حاضر، تبیین نگرش شاعرانی چون سنایی، عطار، مولانا و حافظ نسبت به این دو نهاد است. روش پژوهش، تحلیلی_توصیفی و مبتنی بر منابع کتابخانه ای است. این تحقیق نشان می دهد که هر چهار شاعر به اهمیت و ضرورت دو نهاد اذعان کرده اند، ولی در عین حال، کاستی ها و انحرافاتی که متوجهِ کارگزاران آنان بوده، مغفول نمانده است. سنایی ضمن مدح هشت تن از قاضیان عصر خود، صفات اخلاقی مثبتی را که قاضیان باید به آن ها مزیّن بوده و نیز رذایل اخلاقی را که باید از آنان پرهیز کنند، برشمرده است. او بر عدالت گستری بیشترین تأکید را داشته است. ظلم و ستم، رشوه خواری و تزویر قضات به ترتیب جزء پربسامدترین رذایل اخلاقی از دیدگاه سنایی است. عطار، ضمن ذکر برخی وظایف قضات، در مقایسه با سنایی، در انتقاد و اعتراض به تزویر و ظلم و ستمِ قاضیان، از صراحت بیان بیشتری برخوردار است. مولوی برای نهاد قضاوت و شخص قاضی اهمیت بسیار بالایی قائل بوده و قاضی را نائب حق می دانسته است. او نسبت به رشوه خواری، غرض ورزی و عدم صداقت شاهدان و گواهان انتقاد کرده و بر لزوم حضور شاهدان و گواهان بسیار تأکید کرده است. حافظ شیرازی در موارد معدود، فضل و مناعت طبعِ قاضی را ستوده، ولی در بیشتر اشعار خود، ریاکاری و تظاهر و نداشتن علم و سلب آسایش مردم از سوی قاضیان را مورد انتقاد قرار داده است. به طور کلّی، منفورترین شخصیت های دستگاهِ حسبت، «عوان» و «محتسب» هستند. مولوی نسبت به عوان و حافظ نسبت به محتسب بسیار و به دفعات ابراز بیزاری کرده و آن ها را نکوهیده اند. از میان رذائل اخلاقی کارگزاران دستگاه حسبت، به ترتیب به ظلم وستم، تظاهر و ریاکاری و شراب خواری با بسامد بالا پرداخته شده است. از بین این چهار شاعر، حافظ تنها کسی است که هیچ صفت اخلاقی مثبتی برای کارگزاران نهاد حسبت قائل نشده و همواره ریاکاری آنان را نقد کرده است.