حیدر احمدی

زمینه: مدیریت دانش ابزار و کلید مدیریت در سازمان به حساب می آید که به عنوان مدیریت فرآیندهای رشد، ذخیره سازی و گسترش منابع فکری در یک سازمان می باشد، کارآفرینی سازمانی فرآیندی از تغییرات و نوآوری برای تعقیب فرصت ها، در داخل سازمان می باشد و تفکراستراتژیک فرایند بازتاب دهنده و خلاقانه ی کسب و کار و چشم انداز هر سازمان در تصمیم گیری می باشد که به منظور برطرف کردن ابهام و نیت استراتژیک برای کسب و کار است. بنابراین، پژوهش حاضر به دنبال بررسی تاثیر مدیریت دانش بر کارآفرینی سازمانی با نقش میانجی تفکر استراتژیک در شعب بانکهای دولتی شهر کابل پرداخته است. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر مدیریت دانش برکارآفرینی سازمانی با نقش میانجی تفکر استراتژیک در بانک های دولتی کابل افغانستان می باشد. این پژوهش بر آن است که تکیه بر مهم ترین متغیرهای کارآفرینی سازمانی، تفکراستراتژیک و مدیریت دانش تاثیر آن بر یکدیگر بپردازند و همچنین دنبال ارتباط تأثیر، ابعاد مدیریت دانش و ابعاد تفکر استراتژیک بر کارآفرینی سازمانی می باشد. روش شناسی: این پژوهش با رویکردی قیاسی از نوع تحقیقات کمی است که با استفاده از پرسشنامه به جمع آوری داده ها پرداخته است. جامعه آماری این پژوهش شعب بانک های دولتی در شهر کابل افغانستان است و تعداد 58 شعبه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده و به عنوان نمونه استخراج و پس از تحلیل توصیفی-پیمایشی، با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری فرضیات این پژوهش با نرم افزار اس پی اس اس و پی ال اس مورد آزمون قرار گرفت. یافته ها: بر اساس تجزیه و تحلیل داده ها می توان بیان کرد که میانگین تفکراستراتژیک کمترین، میانگین کارآفرینی سازمانی بیشترین عملکرد را دارند و نتایج آزمون فرضیه ها حاکی از تاثیر مثبت مدیریت دانش بر کارآفرینی سازمانی، تفکراستراتژیک هچنین تاثیر مثبت تفکراستراتژیک بر کارآفرینی سازمانی می باشد. و همینطور تمامی فرضیه فرعی مورد تایید قرار گرفت بجز فرضیه تولید دانش برکارآفرینی سازمانی، ذخیره دانش برکارآفرینی سازمانی و بکارگیری دانش بر تفکر استراتژیک. نتیجه گیری: براساس یافته ها می توان به این نتیجه رسید که بانک های مورد بررسی از طریق به کارگیری مدیریت دانش علاوه بر تفکراستراتژیک در سازمان می تواند باعث توسعه کارآفرینی سازمانی شود.