Abstract
|
در اين مقاله به رابطه مقوله هاي شناخت و بينش با عين و ذهن در مثنوي پرداخته شده است. انگيزه انتخاب اين موضوع تشكيك مولانا در تطابق عين و ذهن است و اين خود يكي از اشتراكات او با فيلسوفان است؛ به همين دليل، در بخشي از مقاله ديدگاه برخي از فيلسوفان درباره توانايي انسان در شناخت حقيقت به اختصار بررسي شده است. از ديد مولانا امكان شناخت حقيقت به وسيله چشم حس، غيرممكن است. او عوامل گوناگوني را بر بينش و شناخت انسان موثر مي داند؛ عواملي چون تقدير، نفس و انواع تمايلات دروني، شيطان، تغيير ناشي از زمان، تقليد و...؛ اما از تاثير ذهنيات بيش از ديگر موارد سخن گفته است. پرداختن به عوامل مخل ديد در مثنوي لزوما براي رسيدن به تطابق ميان عين و ذهن نيست، بلكه براي رسيدن به بينشي از گونه اي ديگر است؛ بينشي كه خود طريقي بكر و فراتر از دريافت عقلي است كه تنها معتقدان آن را درك مي كنند. در اين بينش فرد بايد بتواند به مقام آخر بيني برسد و هستي حقيقي را در وراي جهان نمودها مشاهده كند.
|