Title
|
دلايل شمس تبريزي ستيزيِ قونويان و درنگي بر فرجام كار وي
|
Type
|
Article
|
Keywords
|
شمس تبريزي، علاءالدّين محمّد(پسر مولانا)، وليّ مستور، دشمني با شمس، سرنوشت شمس.
|
Abstract
|
از نابختياري، زندگاني شمس تبريزي(ﻓ.پس از 645ه.ق)، از جمله در ماه هاي اقامت در قونيه، با وجود رخدادهاي شگرفي كه در آن هست، نقاط ناشناخته كم ندارد. در جستار پيش رو كه با هدف روشن ساختن زواياي تاريك-مانده اي از زندگي شمس تبريزي و نشان دادن درستي و نادرستي اطّلاعات و روايت هاي در پيوند با سرنوشت وي، به گونۀ توصيفي- تحليلي و بر بنياد منابع كتابخانه اي فراهم آمده است، ابتدا سه دليل براي دشمني قونويان با شمس در ايّام كوتاه اقامتش در اين شهر، ارائه و درباره شان توضيح داده شده است: 1. ناآشنايي با مقام عرفاني شمس به عنوان يك وليّ مستور، 2. سلوك اجتماعي شمس، 3. تحريكات علاءالدّين محمّد، پسر كهتر مولانا. طبعاً دشمني قونويان با شمس فرجام خوشي نمي توانست داشت و جز با نبود وي از ميان نمي توانست رفت. غيبت ناگهاني شمس از قونيه در سال 645 ه.ق، بازار افسانه سازي و شايعه پردازي را دربارۀ سرنوشت وي گرم كرد. برخي برآنند كه شمس در توطئه اي كه علاءالدّين نيز در آن دخالت داشته، كشته شده است و برخي برآنند كه وي به مهاجرتي خودخواسته از قونيه به تبريز ناگزير گرديده است. از اينرو به باور برخي، گورگاه شمس در قونيه و به باور برخي ديگر، در خوي است. پذيرفتن هركدام از اين نظرات مستلزم آن خواهد بود كه دلايل موجّهي براي رقم خوردن چنان سرنوشتي براي شمس، ارايه گردد. با وجود دشواري مسئله، خاصّه به جهت سكوت اسناد و آثار معتبر، تلاش شده است تا در يك بازخواني، درستي يا نادرستي روايت هاي موجود در پيوند با اين مسائل، ارزيابي و سنجيده ترين آن ها بيان داشته شود.
|
Researchers
|
Mojahed Gholami (First researcher)
|