Title
|
بررسي ساختاري پنج رسالۀ فارسي از سهروردي بر اساس الگوي كنشي گريماس
|
Type
|
Thesis
|
Keywords
|
سهروردي، گريماس، ساختارگرايي، روايت، فلسفۀ اشراق.
|
Abstract
|
استفاده از كلام نمادين و رمزي همواره مطمح نظر متفكران بزرگي بوده است كه زبان عادي و معيار را براي انتقال مفاهيم عالي نارسا مي يافتند. بيشتر آثار اين انديشمندان در قالب روايت و به صورت قصه هاي رمزي در گذر زمان به دست ما رسيده اند كه از نمونه هاي آنها مي توان اساطير گوناگون يا مكتوبات عرفاني را در جوامع مختلف نام برد. رسالات رمزي شيخ شهاب الدين سهروردي نيز از مهم ترين آثار نمادين است كه اغلب به زبان فارسي نوشته شده اند. جايگاه ويژۀ اين آثار در حكمت اشراقي سهروردي همواره مورد اهميت و مطالعۀ پژوهشگران علوم انساني بوده است و از جنبه هاي زيادي تفسير و تاويل شده اند. زبان روايي و نمادينِ رسالات و كلام ادبيِ آنها، شهرت سهروردي را از مجالس علمي فراتر برده و در شناساندن اين فيلسوف بزرگ و معرفي باواسطۀ فلسفۀ اشراق توفيق فراواني داشته اند. اگر اين رسالات را از آثار سهروردي كنار بگذاريم، آثار علمي و مدرسي او به جاي مي ماند كه فراگيري آنها نياز به طي دوره هاي تخصصي فلسفي دارد و در برخورد اول عوايدي براي ناآشنايان فلسفه نخواهد داشت. بنابراين، اهميت دوچندان اين رسالات در مشرب اشراقي سهروردي در معرفي و جايگاه آغازين آنها در ورود به «حكمه الاشراق» است. از طرفي نهايت سلوك اشراقي در نظر سهروردي ديدار با فرشته و كسب معرفت از اوست، موضوعي كه پيرنگ اصلي اين رسالات را تشكيل مي دهد. خلاصه اينكه اين رسالات را مي توان آغاز و فرجام فلسفۀ اشراق سهروردي دانست.
در اين تحقيق به بررسي ساختاري پنج رسالۀ «آواز پر جبرئيل»، «عقل سرخ»، «في حقيقةةة العشق»، «في حاله-الطفوليه» و «روزي با جماعت صوفيان» بر اساس الگوي كنش محور گريماس و تقابل هاي دوگانۀ او پرداخته شده است. بررسي ساختاري اين آثار مبين سازماني كلي و يكپارچه در ژرف ساخت آنها و در اهميت با نظام فكري سهروردي است.
|
Researchers
|
Meysam Ghalkhanbaz (Student) , Leila Rezaei (Primary advisor) , Mojahed Gholami (Advisor)
|