Title
|
احوال استبداد امير مسعود غزنوي
|
Type
|
Presentation
|
Keywords
|
تاريخ بيهقي، امير مسعود غزنوي، حكومت استبدادي، دسپوتيسم.
|
Abstract
|
آنچه از تاريخ بيهقي بر جاي مانده است، ظهور تا سقوط سلطنت مسعود غزنوي را همراه با روايات و حكاياتي ديگر دربرمي گيرد و از اينرو علاوه بر نامبرداري كتاب به تاريخ مسعودي، نام برآوردنش به تاريخ ناصري به دليل انتساب به لقب مسعود غزنوي، الناصرلدين الله، نيز بي-سببي نيست. در اين كتاب به مثابۀ تك نگاري ارزشمندي دربارۀ جامعۀ غزنوي و حكمفرماي آن، بارها از او با عنوان پادشاهي مستبد سخن رفته است. حتّي در نامه اي از احمد عبدالصّمد، وزير سلطان مسعود، به او و پرهيز دادنش از رفتن به هند، آشكارا استبداد مسعود مورد انتقاد قرار گرفته است. از اين نامه برمي آيد كه در عصر غزنوي، حكومت استبدادي به عنوان شكلي از حكومت مطرح نبوده است و اين واژه چندان بار معناييِ زننده اي نداشته است كه نشود آن را دربارۀ پادشاه و در نامه اي خطاب بدو به كار نبرد. در پژوهشي مبتني بر روش توصيفي و تحليلي با هدف بررسي سلطنت غزنوي از منظر سياسي و حكومت داري، نمادها و نمودهاي استبداد امير مسعود غزنوي را مي توان بازشناساند و دريافت كه فرمانروايي هاي استبدادي در ايران با دسپوتيسم اروپايي، اگرچه در ظاهر يكسان مي نمايند، تفاوت هايي داشته اند كه به ايجاد دو شكل از حكومت داري انجاميده است. همچنين استبداد در ايران داراي ويژگي هايي بوده است كه تبعات اجتماعي خود را در پي داشته و مانع از آن شده كه مسائلي مانند فئوداليسم، قانون و ... در ادوار تاريخي ايران شكل بگيرد يا به آساني پذيرفته بشود.
|
Researchers
|
Mojahed Gholami (First researcher)
|