|
Title
|
روايت شناسي داستان أفراح القبة اثر نجيب محفوظ بر اساس ديدگاه ژرار ژنت
|
|
Type
|
Thesis
|
|
Keywords
|
روايت شناسي، أفراح القبة، نجيب محفوظ، ژرار ژنت
|
|
Abstract
|
روايت و روايت شناسي از موضوعات بنيادين در حوزه ادبيات داستاني به شمار مي آيند كه نقش مهمي در تحليل و فهم آثار ادبي ايفا مي كنند. روايت به مفهوم بازگويي منظم و ساختاريافته وقايع است كه بر پايه اجزاي مختلفي چون زمان، مكان، شخصيت ها و زاويه ديد شكل مي گيرد. روايت شناسي به عنوان يك دانش دقيق و نظام مند، چارچوب ها، الگوها و فنون روايت را بررسي مي كند و امكان تحليل عميق تر ساختار روايت و اثرگذاري آن بر مخاطب را فراهم مي آورد. در اين پژوهش، رمان «أفراح القبه» اثر نويسنده مصري، نجيب محفوظ، به عنوان نمونه اي خاص مورد تحليل قرار گرفته است. اين رمان كه در قالب چهار فصل و هر فصل از منظر يكي از چهار شخصيت اصلي روايت مي شود، نمونه اي شاخص از روايت چندصدايي و چندلايه است كه به خواننده امكان مي دهد ابعاد مختلف يك رويداد را از ديدگاه هاي متفاوت تجربه كند. چنين ساختاري علاوه بر افزايش پيچيدگي داستان، امكان فهم چندجانبه و عميق تر شخصيت ها و رويدادها را فراهم مي آورد.
اين پژوهش با رويكرد توصيفي-تحليلي و بهره گيري از منابع كتابخانه اي و ديجيتال، به بررسي و تحليل مؤلفه هاي اصلي نظريه روايت شناسي ژرار ژنت در رمان «أفراح القبة» اختصاص دارد. هدف اين پژوهش، تبيين كاربرد مفاهيم روايت شناسي ژنت در ساختار روايي اين داستان است تا از اين طريق بتوان به درك عميق تري از رمان مذكور در متن اشاره شده دست يافت. نتايج حاصل نشان مي دهد كه مهم ترين تكنيك هاي روايي به كار رفته در اين داستان شامل زمان پريشي گذشته نگر، صحنه هاي نمايشي، تكرار مكرر (بسامد) و استفاده از راوي هاي متنوع درون داستاني است. نجيب محفوظ عمداً روايت را به شكلي مبهم آغاز و پيش برده است تا با بازگشت هاي مكرر به گذشته، ابهامات را براي مخاطب تدريجاً روشن سازد. همچنين با تكرار صحنه ها، سرعت روايت را كند كرده و در هر فصل، راوي را تغيير داده است كه اين، موجب آشكار شدن بهتر و عميق تر افكار شخصيت ها براي خواننده مي شود.
|
|
Researchers
|
mina ghaedi (Student) , naser zare (First primary advisor) , Khodadad Bahri (Advisor)
|