Research Info

Home \تکنیک های روایتگری در رمان ...
Title تكنيك هاي روايتگري در رمان "قلب اللّيل" اثر نجيب محفوظ بر اساس ديدگاه ژرار ژنت
Type Thesis
Keywords روايت شناسي، رمان عربي، ژرار ژنت، نجيب محفوظ، قلب اللّيل.
Abstract روايت شناسي به عنوان رويكردي ادبي در حوزه ي علوم انساني، روشي براي تحليل جامع و ساختارمند داستان هاي روايي محسوب مي شود. ژرار ژنت نظريه پرداز فرانسوي حوزه ي روايت شناسي، با ارائه ي تكنيك هاي روايي چون صدا، زمان و وجه روايت چارچوبي براي تحليل ساختار و عملكرد روايت بنا نهاد. اين چارچوب روايت شناسانه، ابزاري قدرتمند براي درك پيچيدگي هاي جهان داستاني به ويژه در تحليل رمان را فراهم مي كند. رمان، به عنوان روايتي داستاني و بلند، بستري براي بررسي عميق تر مسائل انساني و اجتماعي فراهم مي آورد كه تحليل آن با استفاده از ابزار روايت شناسي ژنت، مي تواند به درك بهتري از اين مسائل منجر شود. نجيب محفوظ، نويسنده ي برجسته ي مصري، از چهره هاي مهم ادبيات مدرن عربي است. رمان قلب اللّيل او، تصويري اجتماعي از مصر در گذار از سنت به مدرنيته ارائه مي دهد. اين اثر با تكيه بر واقع گرايي، زندگي جعفر الراوي را در بستر تحولات اجتماعي و فرهنگي روايت مي كند. اين پژوهش با روش توصيفي-تحليلي و با تكيه بر منابع كتابخانه اي تكنيك هاي روايي رمان قلب اللّيل را با تكيه بر نظريه ي ژنت مورد واكاوي قرار داده است. يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهد كه در رمان قلب اللّيل طيفي متنوع از شگردهاي روايي به كار رفته است. در ميان اين شگردها، عنصر "زمان" جايگاهي محوري دارد و نويسنده تمركز ويژه اي بر آن داشته است. تحليل اين عنصر حاكي از آن است كه روايت به تقويم و نظم گاه شمارانه پايبند نيست و راوي با استفاده از گسست هاي زماني، رويدادها را از طريق شگردهاي گذشته نگر و آينده نگر بازگو مي كند. غالب اين زمان پريشي ها از نوع گذشته نگر بوده و از رهگذر تداعي خاطرات قهرمان داستان، جعفر الراوي، بازنمايي شده اند. همچنين از نظر مؤلفه ي صداي روايت اين رمان دو سطح روايي دارد. راوي اول كارمند اداره ي اوقاف درون داستاني و راوي دوم جعفر زيرداستاني بوده و هر دو از راويان درون رويدادي اند. در مؤلفه ي ديرش نويسنده از شگردهاي روايي متنوعي چون حذف و تلخيص براي افزايش سرعت روايت، وقفه و تطويل براي كاهش سرعت و صحنه پردازي براي گفت وگوهاي دو نفره بهره مند گشته است. غلبه ي بسامد مفرد در كنار استفاده ي محدود از بسامد مكرر و بازگو نشان مي دهد كه نويسنده براي واقع نمايي رويدادها بر بازگوي تك بار تكيه كرده و از دو نوع ديگر بيشتر براي تأكيد و پيوند معناي
Researchers narges salimfar (Student) , naser zare (First primary advisor) , Khodadad Bahri (Advisor)