|
زمينه: در دنياي امروز، درك نيازها و خواسته هاي افراد يكي از مهم ترين اركان بازاريابي است. شركت ها و سازمان ها براي پاسخ به اين نيازها به ارتباط نزديك با مشتريان نياز دارند. با توجه به اهميت نيازهاي پنهان انسان، پژوهشگران و سازمان ها با استفاده از روش هاي مختلف علوم شناختي و ساير رشته ها، به دنبال درك مغز و رفتار انسان هستند. اين تلاش ها زمينه ساز ظهور بازاريابي عصبي شده كه با بهره گيري از آن، سازمان ها مي توانند رفتار مشتريان را پيش بيني و تاثير بسزايي در جامعه داشته باشند.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مرور سيستماتيك مطالعات بازاريابي عصبي از سال 2010 تا 2024 در پايگاه داده هاي وب آف ساينس و اسكوپوس انجام شده است. در واقع هدف اصلي از انجام اين پژوهش به اين مسئله تاكيد دارد كه: يك چارچوب جامع و درستي براي آگاهي بازاريابان و پژوهشگران و افرادي كه مي خواهند در اين زمينه در صنعت خود فعاليت كنند، وجود داشته باشد.
روششناسي: در اين پژوهش مرور سيستماتيك بازاريابي عصبي بين سال هاي 2010 تا 2024 انجام شد و 13 پرسش پژوهشي تدوين گرديد. داده ها با استراتژي جستجوي دقيق در پايگاه هاي Scopus و Web of Science جمع آوري و پس از ادغام و حذف ركوردهاي تكراري با پايتون، 1014 مقاله نهايي شد. تحليل داده ها با نرم افزارهاي VOSviewer و CiteSpace و براي پرسش هاي تكميلي با متن كاوي و ديكشنري رجكس در پايتون انجام گرفت. شاخص هاي علم سنجي شامل Modularity Q، Silhouette Score و Betweenness Centrality براي ارزيابي خوشه ها و نقش گره ها به كار گرفته شد. نتايج نهايي تركيبي از خروجي نرم افزارها و تحليل هاي كدنويسي استخراج و در قالب جداول، نمودارها و نقشه هاي علم ارائه شد.
يافتهها: يافته هاي پژوهش نشان داد كه از سال 2010 تاكنون، روند رشد بازاريابي عصبي شتاب گرفته و ابزارهايي چون EEG، fMRI و رديابي چشم نقش كليدي در بررسي رفتار مصرف كننده دارند. كشورهايي مانند آمريكا، اسپانيا و ايتاليا پيشرو بوده و حوزه هايي چون تبليغات و برند بيشترين تمركز را داشته اند. همچنين، توجه، هيجان مثبت و حافظه به عنوان عوامل اثرگذار بر واكنش هاي مغزي مصرف كنندگان شناسايي شدند. ابزارهاي تحليل كتاب سنجي و فناوري هاي نو مانند هوش مصنوعي به تدريج در اين حوزه گسترش يافته اند.
نتيجهگيري: نتايج نشان داد كه بازاريابي عصبي اكنون به عنوان يك عل
|