محمدحسین کبگانی

بنگاه های کوچک و متوسط به دلیل برخورداری از مزیت ها و ظرفیت های قابل توجهی از جمله انعطاف پذیری بالا، رشد و توسعه کارآفرینی، پرورش و بروز قوه خلاقیت و نوآوری، پتانسیل بالای جذب نیروی کار، تامین نیروی انسانی متخصص برای شرکت-های بزرگ، کم بودن هزینه خروج از صنعت در مقایسه با شرکت های بزرگ، نیاز به سرمایه کم برای شروع کسب و کار، سهم کم واردات مواد خام در کل مواد مصرفی، کاهش اختلاف درآمدی و منطقه ای در جریان توسعه اقتصادی، تجمیع پس اندازهای کوچک جهت سرمایه گذاری و استفاده از منابع و مواد خام محلی و قابلیت استقرار در بسیاری از مناطق و اجرای آن توسط صنعتگران بومی، کانون توجه بسیاری از دست اندرکاران توسعه اشتغال و کسب و کار بوده است. ضرورت توجه به شرکت های کوچک و متوسط و همچنین اهمیت روز افزون کسب و کارهای نوپا و جذب سرمایه در آنها باعث گردیده است چگونگی تسهیل ورود سازمان های کوچک و متوسط به کسب و کارهای نوپا از اهمیت بالایی برخوردارگردد. از اینرو این پژوهش به دنبال ارائه مدلی جهت شناسایی ابعاد تأثیرگذار در راه اندازی و جذب سرمایه در کسب و کارهای نوپا است. در این راستا بعد از مطالعه ادبیات نظری پژوهش شاخص های پر نکرار در این حوزه شناسایی گردید. به منظور تعیین میزان اهمیت هریک از شاخص های مدل از رویکردهای نوین تصمیم گیری چند معیاره (روش غیرخطی میخایلوف) بهره گرفته شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که عوامل رهبری و مدیریت در رتبه نخست قرار گرفته است و به عنوان مهمترین شاخص در حوزه راه اندازی و جذب سرمایه در کسب و کارهای نوپا قرار دارد. همچنین شاخص های الزامات فنی و زیرساخت های مالی و اعتباری در رتبه های دو و سوم قرار گرفته اند.