عنوان
|
بررسی استعاره های مفهومی در مجموعه "آیینه ای برای صداها" از محمدرضا شفیعی کدکنی
|
نوع پژوهش
|
پایاننامه
|
کلیدواژهها
|
استعارۀ مفهومی، زبان شناسی شناختی، محمدرضا شفیعی کدکنی، شعر فارسی، ادبیات معاصر.
|
چکیده
|
استعارۀ مفهومی یا استعارۀ ادراکی، بحثی نوین در حوزۀ زبان و ادبیات است. این مبحث که برآمده از معناشناسی شناختی و پیشنهادۀ لیکاف و جانسون است، مبتنی بر این است که استعاره فراتر از آنچه پیش از این در فنون ادبی کلاسیک بحث می شد، نقش بسزایی در درک انسان از مفاهیم انتزاعی دارد و زبان و ذهن ما در ساده ترین تا پیچیده ترین امور برای درک مفاهیم انتزاعی، دست به استعاره سازی از طریق عینی ساختن انتزاعیات می زند. بهره گیری از این ره یافت در نقد و تحلیل زبان و به ویژه آثار ادبی، نشان می دهد که بیش تر آنچه تا کنون کارکرد سادۀ زبانی انگاشته می شد یا در دیگر حوزه های ادبی تحلیل می شد، در حقیقت از سنخ استعارۀ مفهومی است. آثار محمدرضا شفیعی کدکنی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. شفیعی کدکنی، شاعر انسان گرای طبیعت سرای ایرانی، تباری خراسانی دارد و خراسان، مجموعه ای از مکان های فراوان با خاطرات زمانی (تاریخی) انبوه و درخشان است. بنابراین، هستی برای شفیعی کدکنی، تلفیقی از سه جزء است: انسان، مکان (خراسان و ایران) و زمان (تاریخ خراسان و ایران). دیگر پدیده های در نسبت با این سه، معنی می شوند و ارزش می یابند و مبدل به استعاره می شوند. در این پژوهش با تکیه بر پنج دفتر شعر شفیعی کدکنی ( از زبان برگ، در کوچه باغ های نشابور، مثل درخت در شب باران، از بودن و سرودن، بوی جوی مولیان) به بررسی استعاره های مفهومی که او جهان را با آن ها می شناسد، می پردازیم. روش بررسی در این تحقیق، توصیفی و تحلیلی است. با توصیف ساختمان و محتوای اشعار شفیعی کدکنی به تحلیل استعاره های مفهومی در آن می پردازیم و در این مسیر از بسامدگیری نیز بهره برده می شود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که استعاره های مفهومی در شعر شفیعی کدکنی، حضوری گسترده دارند و به بیش تر اجزای هستی سرایت کرده اند، امّا شفیعی که شاعری انسان گرا، دلبستۀ خراسان و ایران و عاشق تاریخ است، جهان را بیش تر با سه اَبَراستعاره می شناسد: «هستی، انسان است»، «هستی، مکان است» و «هستی، زمان» است.
|
پژوهشگران
|
حسن پیران (دانشجو)، زهره ملاکی (استاد راهنما)، حسین سلیمی (استاد مشاور)
|