عنوان
|
بررسی کهن الگویی رمان های «چارگرد قلا گشتم» و «گلنار و آیینه» از رهنورد زریـاب (بر اساس نظریه یونگ)
|
نوع پژوهش
|
پایاننامه
|
کلیدواژهها
|
کهن الگو، اسطوره، یونگ، رهنورد زریاب
|
چکیده
|
نقد اسطوره ای – کهن الگویی یکی از رویکردهای نوین نقد ادبی است که کهن الگوها را به عنوان بخشی از محتویات موروثی ناخودآگاه جمعی که در زمان ها و مکان های مختلف ثابت هستند، مطالعه می کند. در این پژوهش دو اثر « گلنار و آیینه» و « چارگرد قلا گشتم» از رهنورد زریاب با این شیوه بررسی شده است. هدف بررسی عملکرد نویسنده در بازآفرینی الگوهای ذهنی هویت بخش، با توجه به شرایط خاص جامعۀ افغانستان است که با از هم گسیختگی هویتی و حاکمیت دوره ای دیدگاه مذهبی افراطی، از تغییرات و دگرگونی های مثبت انسانی که در جهان رخ داده، باز مانده است. یافته ها نشان می دهد که نویسنده در این دو اثر بر دو نکته تمرکز بیشتری داشته است؛ هویت و زنان. در داستان «گلنار و آیینه»، آنیما بسامد بالاتری دارد و سایر آرکی تایپ ها مثل سایه، نقاب، خویشتن و رنگها در پیوند با آن، واقعیت های زندگی زنان در جامعۀ افغانستان را نشان می دهند. شکست آنیما( گلنار) در آیینه یعنی شکست زنان در به دست آوردن هویت شان در آیینۀ اجتماع افغانستان از روزگاران کهن تاکنون. در داستان « چارگرد قلا گشتم» باز هم جستجوی هویت و همچنین شناخت خویشتن به عنوان یک کهن الگوی مهم مورد توجه قرار گرفته است. در این داستان سایه بسامد بالاتری دارد و سایر کهن الگوها در پیوند با آن مسیر حرکت و تکاپوی انسان را نشان می دهند. این داستان تا حدودی با مفاهیم عرفانی قابل انطباق است. انیما همراه و یاریگر راوی در راه رسیدن به خویشتن است اما جدال اصلی با سایه هاست و سپس دور انداختن نقابها و پایان این داستان برخلاف قبلی با دستیابی به کهن الگوی خویشتن همراه است که در ادبیات عرفانی هم رسیدن به کمال و وصول به حقیقت نام گذاری شده است. بر این اساس دو داستان فوق هدفمند و متناسب با نیازهای انسانی جامعۀ افغانستان نوشته شده اند.
|
پژوهشگران
|
مزده قیومی (دانشجو)، زهره ملاکی (استاد راهنما)، لیلا رضایی (استاد مشاور)
|