چکیده
|
شعر فروغ آیینه درون اوست؛ گویی او شاعری است که برای بیان احساسات عمیق، حزن انگیز و بعضاً سوگوارانه اش چندان نیازی به پشتوانه ادب پیش از خود ندارد و هر چه می گوید حرفهای قلبی زخم خورده است که یک عمر می توان شرح دردش را در دفاتر گنجاند . درسوی دیگر سهراب سپهری قرار دارد که شعرش به طور کلّی آیینه عالم برون و تبلور احساسات ظریف شاعری طبیعت دوست، امیدوار و زیبابین است. این دو شاعر توانسته اند بافت و زبان شعر خود را به گون ه ای شکل دهند که نسبت به ادب پیشین بی سابقه باشد و در مجموعه هایشان سیری تکاملی دیده می شود؛ فروغ درمجموعه های «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» و سپهری در مجموعه های «صدای پای آب»، «مسافر»، «حجم سبز» و «ما هیچ ما نگاه» این زبان متفاوت و به کمال رسیده را به نمایش گذاشته اند . تکاملی که با انتخاب واژگان و تشخّص سبکی ارتباطینزدیک دارد. محققان سهراب را متأثر از فروغ دانسته اند و این صحیح است . دقت در شعر «در غروب ابدی» فروغ، نشان می دهد که سهراب از لحاظ فضای کلّی شعری از فروغ تأثیر پذیرفته است.
|