چکیده
|
نقدهایی که طیّ دورۀ پنجاه سالۀ رواج شعر سهراب سپهری(1359- 1307) متوجّه آن شده است، یا نقدهایی اند که به قلم ناقدان و شاعران سنّت گرا رفته و هدف آن ها اساساً طعن و تحقیر شعر مدرن ایران است و یا نقدهایی اند که هدف آن ها مشخّصاً تحلیل شعر سپهری است و با تمرکز بر آن نوشته شده است. نقدهای دستۀ نخست، تاریخ مصرفی داشته اند که با تثبیت شعر نو در ایران، به سرآمده. نقدهای دستۀ دوم در دو ساحتِ 1) نقدهای غیرنظریه مدار و 2) نقدهای نظریه مدار قابل ارزیابی و بررسی هستند. نقدهای غیرنظریه مدار بر شعر سپهری، عمدتاً متوجّه این موضوعات اند: 1) فقدان تعهّد در شعر سپهری. 2) جدولی بودن شعر سپهری. 3) عدم انسجام شعر سپهری. در مقابل، نقدهای نظریه مدار، کوشش های روش مندی هستند برای بیان معانی ضمنی اشعار سپهری. عیبی که بر این گونه نقدها متوجّه تواند بود، عمدتاً به اصول و مفروضات آن رویکرد نظری ای بازمی گردد که نقدهای مذکور بر مبنای شان صورت گرفته است. از آنجا که سپهری، یکی از شاعران برجستۀ معاصر است و چه در زمان زندگی و چه پس از درگذشت وی نگاه های گوناگون و در جاهایی نیز کاملاً متضاد به شعر وی وجود داشته، جستار پیش رو به شیوۀ تحلیلی و توصیفی در صدد نقدِ نقدهای نوشته شده بر شعر این شاعر کاشانی برآمده است.
از جمله دستاوردهای این جستار آن است که به گونه شناسی نقدهای نوشته شده بر شعر سپهری پرداخته و با تحلیل آن ها نشان داده است که کدام نقدها و به چه دلایلی اعتبار پیشین خود را از دست داده و کدام نقدها همچنان حرفی برای گفتن دارند و یا می توانند داشته باشند.
|